ماه: ژوئیه 2016
عفوبینالملل: جان زندانیان سیاسی بیمار در ایران در خطر است
به گزارش عفوبینالملل حکومت ایران با قرار ندادن امکانات درمانی در اختیار زندانیان عقیدتی و سیاسی، با جان آنها بازی میکند. گروهی از این زندانیان با خطر مرگ روبرو هستند و سلامتیشان به “گروگان” گرفته شده است.
سازمان عفوبینالملل درگزارشی که در اولین ساعات صبح روز دوشنبه (۱۸ ژوئیه/ ۲۸ تیر) منتشر کرده نسبت به وضع نگران کننده بیمارانی که به دلایل سیاسی و عقیدتی در ایران زندانی هستند، هشدار داده است. در این گزارش آمده است که حکومت ایران با دریغ کردن داروها و امکانات درمانی که این زندانیان لازم دارند، آنها را در معرض خطر جدی مرگ، ناتوانی دائمی و یا سایر آسیبهای جبران ناپذیر قرار داده است.
عفو بینالملل در گزارش تازه خود نوشته است شواهد نشان میدهند که دستگاه قضایی ایران، بویژه دفاتر دادستانی و ادارات زندانها، عمدا از دادن امکانات درمانی به زندانیان خودداری میکنند تا از این حربه برای ارعاب یا مجازات و یا تغییر مشی آنها استفاده کنند. در مواردی نیز این حربه برای گرفتن اعترافات اجباری و اظهار ندامت بکار گرفته میشود.
فیلیپ لوتر، مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقا در عفو بینالملل به وضع “تلخ” زندانهای ایران اشاره میکند و میگوید بیماری زندانیان سیاسی “بیرحمانه” انکار وسلامتیشان به “گروگان” گرفته شده است. او تاکید میکند: «دسترسی به امکان مداوا، حق مندرج در قوانین بینالمللی و قوانین ایران است و قرار ندادن آن در اختیار زندانی نوعی شکنجه محسوب میشود.»
در این گزارش به ۱۸ مورد اشاره شده که در آنها وضع زندانی بسیار خطرناک است اما دفتر دادستانی در اغلب موارد حاضر به دادن اجازه انتقال آنها به بیمارستان و یا فرستادن آنها به مرخصی درمانی نیست و حتی توصیه پزشکان را نیز نادیده میگیرد و انکار میکند.
در چندین مورد نیز یا داروهای آنان قطع شده و یا از داروهای بیارزش برای “درمان” استفاده شده است. همچنین در این گزارش به غل و زنجیر کردن بیماران به تخت اشاره شده که مایه رنج و درد بیشترشان و کبودی دست و پایآنها شده است.
زندانیانی که عفو بینالملل با آنها مصاحبه کرده به مواردی اشاره کردهاند که پزشک در سوء رفتار با زندانی همدست بوده است. پزشکانی که بیماری خطرناک این زندانیان را کم اهمیت جلوه دادهاند و به جای درمان، تنها آرامبخش یا مسکن به آنها دادهاند.
کارکنان مرد بیمارستانها و زنان زندانی
در گزارش عفو بینالملل به وضع وخیم زنان زندانی سیاسی اشاره شده است. گزارش میگوید که حداقل درمانگاه زندان اوین به طور کامل توسط کارکنان مرد اداره میشود و زندانیان زن با مشکلات بسیار بیشتری روبرو هستند. آنها در موارد متعدد به همین دلیلی از آزمایشها و رسیدگیهای لازم محروم شدهاند. همچنین به تهمت و آزار جنسی علیه این زنان به دلیل “عدم رعایت حجاب” اشاره شده است.
عفو بینالملل از حکومت ایران خواسته است که هرچه سریعتر به محرومیتهای زندانیان سیاسی از دسترسی به مراقبتهای بهداشتی و درمانی پایان دهد.
در این گزارش نام گروهی از زندانیان که در شرایط وخیم سلامتی قرار دارند نیز آمده است. از جمله این افراد زینب جلالیان، یک زندانی زن کرد است که خطر نابینایی او را تهدید میکند. خانواده او میگویند که علت این مسئله، شکنجه او و زدن سرش به دیوار در زندان است. مقامهای زندان بارها تقاضای او برای انتقال به بیمارستان را رد کردهاند و گفتهاند که او اول باید “توبه” کند.
امید کوکبی، فیزیکدان مطرح ایرانی که به ۱۰ سال زندان محکوم شده، مبتلا به سرطان پیشرفته کلیه است. نتیجه آزمایشهای او در ماه آوریل امسال نشان داد که خطر مرگ او را تهدید میکند. افراد خانواده او میگویند که امید کوکبی مدتی طولانی در انتظار انتقال به بیمارستان بوده است، اما مقامهای زندان با این انتقال موافقت نکردند و دکتر زندان حتی او را معاینه دقیق نکرده و تنها به دادن قرصهای مسکن اکتفا کرده است. عکسهای امید کوکبی که درحال نزار به تخت زنجیر شده، در شبکههای اجتماعی انزجار بسیاری را برانگیخت.
افشین سهرابزاده، زندانی کرد که به ۲۵ سال زندان محکوم شده است، مبتلا به سرطان معده است و آن قدر در رسیدگی به او اهمال شد که خونریزی شدید معده کرد و تنها آن زمان بود که با قرار وثیقه سنگین با مرخصی درمانی او موافقت شد.
یکی دیگر از این زندانیان عفیف نعیمی، یکی از رهبران انجمن بهائیان است که به ۱۰ سال زندان محکوم شده است. او از بیماری لخته شدن خون رنج میبرد و نیاز به درمان مداوم ومستمر دارد. عدم دسترسی به دارو و درمان میتواند موجب مرگ او شود.
بسیاری از زندانیان سیاسی که از بیماریهای مهلک رنج میبرند، برای اعتراض به این رفتار دست به اعتصاب غذا زدهاند تا شاید مقامهای مسئول را وادار به واکنش کنند. اما در برخی موارد همین کار منجر به مجازات شدیدتر آنها شده است. از جمله در مورد علیرضا رسولی که به سه سال و نیم حبس محکوم شده بود، اما پس از اعتصاب غذا سه سال دیگر هم به محکومیت او اضافه شد. علیرضا رسولی مبتلا به یک بیماری استخوانی در ناحیه پاست و نیاز به عمل جراحی دارد.
بازداشت دو شهروند بهایی در شیراز
روز گذشته نبیل تهذیب و نعیم قائد شرفی دو شهروند بهایی در شهر شیراز توسط ماموران امنیتی دستگیر شدند.
صبح روز ۲۷ تیرماه آقایان «نبیل تهذیب و نعیم قائد شرفی» در شیراز دستگیر شده اند.
یک منبع نزدیک به این دو شهروند بهایی با تایید این خبر در گفتگو با گزارشگر هرانا گفت: “ماموران با مراجعه به منزل آنها و با در دست داشتن حکم، اقدام به تفتیش و بردن کتب، لپ تاپ و دیگر وسایل آنان نموده و این دو شهروند بهایی را نیز با خود برده اند.”
از اتهامات بازداشت شدگان و محل نگهداری آنان اطلاعی در دست نیست.
پرافتخارترین خلبان ایران در نبردهای هوایی + عکس
زندهیاد تیمسار سرتیپ جلیل زندی پرافتخارترین خلبان ایران در نبردهای هوایی سالهای جنگ و پرافتخارترین خلبان تاریخ اف-۱۴ تامکت در جهان است.
سپهسالار آسمان ایران حداقل یازده فروند هواپیمای عراقی را در طول هشت سال جنگ ساقط کرد، در لیست شکارهای او چهار فروند میگ-۲۳، دو فروند میگ-۲۱، دو فروند سوخو-۲۲ و سه فروند میراژ اف-۱ وجود دارد.
پرافتخارترین بخش کارنامه او سرنگون کردن میراژها است چرا که او هر سه میراژ را در سال ۱۳۶۶ سرنگون کرده است، در این دوره عراق پیشرفتهترین گونه میراژ اف-۱ یعنی ای.کیو-۶ را بهمراه موشک بسیار پیشرفته راداری ماترا سوپر-۵۳۰دی بتازگی بخدمت گرفته بود، ترکیبی که تا پایان جنگ حداقل ۳ فروند اف-۱۴ و تعدادی فانتوم بوسیله آن سرنگون شد.
موشک ۵ ماخی با برد ۴۰ کیلومتر ماترا سوپر۵۳۰ هرچند پارامترهای پائینتری از موشک شاخص فینیکس داشت اما درمحدوده خود با بهرهگیری از پردازشگرهای بسیار قدرتمند رادار و ایمنی بالا درمقابل اغتشاشگرهای الکترونیکی دارای شانس اصابت خیلی بالایی به هدف بود، بخصوص که عراق در سایه ضعف و پوشش ناقص رادارهای زمینی ما و همزمان با بروز خستگی در ناوگان تامکتها و ظهور مشکلات راداری و آویونیک بارها با نزدیک شدن از پشت و یا استفاده از طعمه و سپس ساندویچ کردن هواپیمای ما از ارتفاع بالا خطرساز شد، طعمههایی که البته بر تیمسار زندی عقاب تیزپرواز و آس دوبل آسمان ایران کارگر نبود.
همایون شجریان فرزند استاد آواز ایران در تازهترین پست اینستاگرامی خود از سلامت پدرش خبر داد.
منتشرشده در بهروزرسانی شده در
همایون شجریان نوشت: «دوستان عزیز با سلام و احترام امیدوارم همواره خوب و سلامت و برقرار باشید. نتایج تمام آزمایشات خوب هستند و در هیچ کدام نشانهای از پیشرفت سرطان دیده نشده است. همانطور که از قبل میدانید تنها ضعف جسمانی است که آن هم به امید دوست، با تغذیه و دارو و فیزیوتراپی تا قبل از آنکه زمان برای شروع مرحله دوم درمان از دست برود برطرف خواهد شد. علت طولانیتر بودن این ضعف بر کسی معلوم نیست اما رسیدگی در نهایت خودش در حال انجام است. مرحله دوم درمان برای بازگشت نکردن و پیشرفت نکردن مریضی الزامی به نظر میرسد، تا معشوق چه خواهد.
شایعات ناراحتکنندهای به گوش میرسند که پایه و اساس درستی ندارند. ایشان هوشیاریشان سر جاست و نسبت به یک ماه گذشته با روحیه بالاتری دستورات پزشک را اجرا میکنند. بد نیست بدانید با اشتیاق زیاد همراه من و برادرم رایان جام ملتهای اروپا را تا پایان دنبال کردند و از قهرمان شدن تیم پرتغال شاید به خاطر بازیکن محبوبشان رونالدو راضی به نظر میرسند.
زندگی اینجا تمام نشده و نبضمان بیدار و هشیار است. از تلویزیون و اخبار به دور هستند و ما هم از رساندن خبرهای تاسفبرانگیز که ناراحتشان میکند خودداری میکنیم و پیغامهای محبتآمیز شما نازنینان را بدون کم و کاست به اطلاعشان میرسانیم و لبخند واقعی را دریافت میکنیم. هر بار که شعری از حافظ برایشان میخوانم زبان به تحسین این مرد آسمانی میگشایند و باورم نمیشود در غزلی که برایشان تفأل زدم او نیز اینچنین کرد و فرمود:
ای دوست دست حافظ تعویذ چشم زخم است
یا رب ببینم آن را در گردنت حمایل
با اینکه سرطان را میهمان خود می خواند، به شوخی به ایشان گفتم شاعر گفته «میهمان گرچه عزیز است ولی همچو نفس، خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود» تا مصممترشان کنم برای بدرقه میهمان. تجسم وضعیت برای مثال از نظر حقیر مانند شهری است از شهرهای ایران که مهاجمان وارد شده باشند و بخواهند به اشغالش در بیاورند. بسیاری از ما شاهدش بودهایم در آن زمان که دلیران ایران میجنگیدند و جانفشانی میکردند، دوست میکوشید تا در آن ناگوار روزگار روحیه دهد و دعا میکرد برای موفقیت و برعکس آن شایعات میکوشید برای پذیرش نابودی.
از این لحظه هر خبر قابل توجهی که لازم باشد عزیزان را از آن باخبر کنم، از طریق همین اینستاگرام به اطلاعشان خواهم رساند. رسانههای محترم و اشخاص محترمی که مایل هستند خبررسانی کنند میتوانند آخرین اطلاعات خود را از این طریق دریافت نمایند.
در آخر نمیتوانم بار دیگر از استاد بزرگ عباس کیارستمی یاد نکنم؛ مردی که جایش را فقط خودش میتواند پر کند. روحش شاد …»
برای سلامتی آبروی آواز ایران زمین دعا کنید… این سرزمین بدون طنین صدایش شوکتی ندارد.
بازجویی شبانه از سعید مدنی در تبعیدگاه
سعید مدنی، فعال ملی-مذهبی و پژوهشگر ارشد اجتماعی که از اسفندماه گذشته در بندرعباس در تبعید بسر میبرد، پس از بازگشت از نخستین مرخصی خود در نیمهشب سهشنبه ۲۲ تیرماه، در اداره اطلاعات هرمزگان تحت بازجویی چندساعته قرار گرفت.
سعید مدنی که در پی موافقت دادستانی پایتخت با مرخصی پنج روزه وی، و برای دیدار با خانواده به تهران رفته بود، بلافاصله پس از بازگشت به بندر عباس از ساعت ۹ شب سهشنبه ۲۲ تیرماه تا ۱:۳۰ نیمه شب (بامداد چهارشنبه) خود تحت بازجویی قرار گرفت.
در اداره اطلاعات هرمزگان از این نویسنده و پژوهشگر ارشد مسائل اجتماعی، خواسته شد که به سئوالاتی درباره سوابق فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود پاسخ دهد.
مدنی که پس از تحمل پنج سال حبس در زندان های اوین و رجایی شهر از ۲۶ اسفند ۱۳۹۴ در حال گذراندن حکم تبعید دوسالهی خود در شهر بندر عباس است از پاسخگویی امتناع و تاکید کرده که پیش از این به مدت یکسال در بند امنیتی ۲۰۹ وزارت اطلاعات تحت بازجویی بوده و حاضر نیست بدون طی مراحل حقوقی و تفهیم اتهام جدید به پرسشهای مشابه و تکراری پاسخ دهد.
قابل اشاره است که پیش از این، علی دوستی، رییس شعبه اول کیفری اجرای احکام بندر عباس و قاضی ناظر بر تبعید دکتر مدنی در بندرعباس با درخواست مرخصی این فعال ملی ـ مذهبی موافقت نکرده بود؛ وی صدور هرگونه مجوزی را منوط به صدور موافقت دادستانی تهران دانسته بود. پس از آن، خانواده مدنی در تهران برای دریافت حکم مرخصی از طریق دادستان پایتخت اقدام و مرخصی پنج روزه را دریافت کردند.
دکتر سعید مدنی در ۱۷ دی ماه ۱۳۹۰توسط ماموران امنیتی دستگیر شد و برای چند ماه در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت بازجویی بود. پس از آن به بند۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.او در اسفند ۱۳۹۲ به زندان رجایی شهر کرج تبعید شد.
مدنی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به اتهام تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی به شش سال حبس و ۱۰سال تبعید در بندرعباس محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدید نظر به پنج سال حبس و دو سال تبعید در بندرعباس تغییر کرد.
او بلافاصله پس از آزادی (۲۶ اسفندماه ۱۳۹۴) راهی تبعیدگاه شد و از آن هنگام به فعالیتهای پژوهشی و اجتماعی خود در بندرعباس مشغول است.
بازجویی جدید از دکتر مدنی در حالی صورت میگیرد که دکتر محمدامین قانعی راد، رییس انجمن جامعهشناسی ایران خردادماه گذشته در دیدار با این جامعهشناس تبعیدی در بندرعباس، ابراز امیدواری کرد که وی هرچه زودتر و با رفع محدودیتهای قضایی موجود بتواند در کنار خانواده و همکاران خود در تهران و با استفاده از تسهیلات تحقیقاتی مناسب به فعالیتهای مطالعاتی خود ادامه دهد و نتایج پژوهشهای وی بیش از پیش از سوی مسئولان در جهت کاهش آسیبها و مسایل موجود مورد بهره برداری قرار بگیرد.
محرومیت ناهید گرجی از خدمات درمانی و وضعیت نامناسب در زندان

پس از احضارهای متعدد و اعمال محدودیت از سوی نهادهای امنیتی؛ وکیل ستار بهشتی خود را بازنشسته کرد
گیتی پورفاضل، وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی از جمله خانواده ستار بهشتی، وبلاگ نویسی که در سال ۹۱ در بازداشتگاه به قتل رسید، در مصاحبه با کمپین بینالمللی حقوق بشردر ایران گفت که به دلیل مشکلات و موانعی که بر سر کار وکالت پروندههای سیاسی توسط نهادهای امنیتی برای او ایجاد شده از جمله بارها احضار و تعهد دادن برای مصاحبه نکردن در مورد موکلانش، فعالیت حرفهای خود را با بازگردان پروانه وکلاتش به کانون وکلا، کنار گذاشته و از دو سال پیش تقاضای بازنشستگی کرده است.
گیتی پورفاضل، وکیل دادگستری، وکیل تعدادی از زندانیان سیاسی و شهروندان بهایی است و معروفترین پروندهای که او وکالت آن را به عهده داشت، پرونده قتل ستار بهشتی، وبلاگ نویس ۳۵ سالهای بود که آبان سال ۹۱ در بازداشتگاه پلیس فتا کشته شد. پروندهای که در نهایت با قرار «قتل شبه عمد» به حکم سه سال حبس تعزیری، دو سال تبعید به شهرستان برازجان و ۷۴ ضربه شلاق برای متهم پرونده ختم شد و خانواده و وکیل ستار بهشتی در اعتراض به این حکم، از پی گیری پرونده انصراف دادند.
گیتی پورفاضل در پاسخ به این سوال که چه نوع فشارهایی باعث شد شما وکالت را کنار بگذارید به کمپین بین المللی حقوق بشر گفت که بارها به وزارت اطلاعات احضار شده، تحت فشار قرار گرفته و از او تعهد خواستهاند. او به احضارهای تلفنی به وزارت اطلاعات اشاره کرد و گفت: «تلفن میکردند، احضار میکردند، از من تعهد گرفتند، البته من در تعهد نوشتم که این تعهدی که از من گرفته میشود غیرقانونی است برای اینکه در هیچ کجای قانون نوشته نشده که شخصی اجازه نداشته باشد با کانالهای خارجی مصاحبه کند. من همیشه اعتراض میکردم که چرا کانالهای داخلی با ما مصاحبه نمیکنند؟ یک بار یکی از این کانالها زنگ زدند گفتم من حرفی را میزنم که از ذهن خودم ترواش میکند نه چیزهایی که شما به مردم تحمیل میکنید من حرفم را میزنم. قطع کرد و با من مصاحبه نکرد. در وزارت اطلاعات در خواجه عبدالله انصاری از من تعهد میخواستند که مصاحبه نکنم، حرف نزنم، خفه شوم.»
طی سالهای گذشته بسیاری از وکلای دادگستری که وکالت پروندههای زندانیان سیاسی و عقیدتی را برعهده داشتند زندانی و تحت فشارهای امنیتی قرار گرفته یا مجبور به ترک کشور شدند.
گیتی پورفاضل اما با اشاره به اینکه حالا دیگر دو سال است که خود را بازنشسته کرده به کمپین گفت: «بیشتر پروندههای من، پروندههای سیاسی بودند. کسانی که به خاطر عقاید سیاسی خودشان تحت فشار بودند و برایشان پرونده درست کرده بودند. من راجع به این پروندهها مصاحبه میکردم برایم مشکلاتی ایجاد کرده بودند که هنوز هم این مشکلات ادامه دارد. به خاطر فشارهایی که روی من بود متاسفانه من دیدم که دیگر نمیتوانم همچنان این راه را ادامه بدهم. خیلی اذیت میشدم، واقعا خیلی اذیت میشدم. به خاطر اجحافی که میشد. هر وکیلی که در جامعه چنین پروندههایی را میبیند متوجه میشود که چه اجحافی به مردم میشود، به خاطر حرف درست و حقیقت محاکمه میشوند، به خاطر اینکه وطنشان را دوست دارند مثلا فکر کنید برای سال نو رفتهاند آرامگاه کورش، هفت سین چیدهاند و برای تاریخ کشورشان اهمیت قائل شدهاند اینها را میگیرند پرونده سازی میکنند و اینها درد است.
او ادامه داد: «پروندههای این چنینی بسیار با روح و روان من بازی میکرد، وقتی مراجعه میکردند من دلم نمیآمد کارشان را قبول نکنم به خصوص وقتی میدیدم که از نظر مالی در سطحی نیستند که بتوانند وکیلی بگیرند که حق الوکاله کلان بدهند. ناگزیر میشدم قبول کنم ولی بعد میدیدم که چه اجحافی به آنها میشود و عملا کاری نمیتوان کرد. در همین پرونده ستار بهشتی، من میرفتم به سه راه آذری (درجنوب تهران) در دادسرای جنایی که پرونده را بخوانم. میرفتم اما قاضی نبود، بازپرس نبود یا وقتی میخواندم و میگفتم که به من کپی بدهید، نمیدادند. در حالیکه من باید به عنوان یک وکیل از مدارک مهم کپی داشته باشم تا لایحه دفاعیه را تنظیم کنم. به هر نحوی که شده اذیت میکردند. پیش بینی کرده بودم، البته. وقتی خانواده ستار بهشتی پیش من آمدند گفتم که این پروندهها جمع و جور میشود به نحوی که خودشان میخواهند نه اینکه عدالت واقعی برقرار باشد. به جای اینکه پرونده به عنوان قتل عمد به دادگاههای کیفری استان برود، فرستادند دادگاه کیفری کارکنان دولت. سیصدهزار تومان دیه گذاشتند و سه سال زندان دادند. یا وقتی من میروم پرونده پزشکی را میخوانم میبینم پزشک بیچاره گزارش کرده و در آن گزارش به صراحت گفته که مرگ در اثر ضربات وارده به دلیل اینکه خون مردگیها باعث شده اکسیژن به بدن نرسد اتفاق بیفتد. خب این قتل عمد است. اینقدر این بچه را کتک زده بودند که این جوان سی ساله زیر شکنجه از بین رفت. خب من میتوانم ناراحت نباشم؟ من خودم یک مادر هستم. خودم اولاد دارم. میتوانم همنوایی نکنم با مادر این جوان؟ نمیتوانم، مگر اینکه انسان واقعا قلب و روحی نداشته باشد که بتواند با این همه اجحافی که میبیند به مردم اینجامعه میشود سکوت بکند و هیچ حرفی نزند.»
اشاره گیتی پورفاضل به رضا حیدرپور، پزشک بهداری زندان اوین است که ستار بهشتی را در بدو ورود به زندان اوین معاینه کرد و گزارش پزشکی نوشته بود. رضا حیدرپور هم بازداشت شد و از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به شش ماه حبس محکوم شد.
گیتی پورفاضل، فارغ التحصیل دانشکده حقوق دانشگاه تهران است. او در تاریخ ۳۱ فروردین ۵۶ پروانه وکالت خود را دریافت کرد و پس از آن برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت اما همزمان با انقلاب سال ۵۷ به ایران بازگشت. در سال ۶۲ پروانه وکالت او و بسیاری از وکلای دیگر توسط کانون وکلا باطل شد. او گفت که بدون هیچ محاکمه و دلیل خاصی چنین تصمیمی گرفته شد: «آقای محمدی گیلانی در یک یادداشت کوتاهی نوشته بود که پروانه این ۵۷ وکیل لغو می شود چون صلاحیت وکالت ندارند. حالا صلاحیت چی بود ما نمی دانستیم. در نتیجه تا سال ۷۶ که اولین هیات مدیره کانون وکلا به وسیله انتخابات خود وکلا انتخاب شدند بررسی کرده و دیدند پروانه های ما بی دلیل باطل شده و مجددا بررسی کردند و پروانه وکالت مرا دادند. من در هیچ گروه و دسته ای شرکت نداشتم عضو هیچ جریان سیاسی نبودم فقط از نظر حقوقی حرف زده بودم و یا نامه نوشته بودم…. چهارده سال پروانه مرا یعنی از ۶۲ تا ۷۶ باطل کرده بودند اما سال ۷۶ کانون پروانه من و تعدادی دیگر از وکلا را برگردادند.»
خانم پورفاضل از سال ۸۶، پروندههای زندانیان عقیدتی را به عهده گرفت. اولین پرونده او، مربوط به زندانی سیاسی محمدصدیق کبودوند بود: «بعد از آن ۹۰ درصد پرونده های من، پرونده های سیاسی بود. من وکیل حشمت الله طبرزدی، کورش زعیم، البرز و حمید شال قاسمی، نسرین ستوده، صدیقه مرادی، امید دانا، پیمان عارف، سراج الدین میردامادی، شهروندان بهایی شیرازی و تعدادی دیگر بودم از سال ۸۶ تا اسفند ۹۲ که بازنشسته شدم ۹۰ درصد پرونده های من سیاسی بودند. من وکیل مجتبی احمدی بودم، جوان ۲۲ ساله ای که متهم به سب النبی شده بود و تقاضای اعدام کرده بودند. دو پرونده داشت در دادگاه انقلاب و دادگاه کیفری استان. که خوشبختانه توانستم از حکم اعدام او را نجات بدهم.»
وکیل خانواده ستار بهشتی که وکالت سراج الدین میردامادی روزنامهنگار و تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی و عقیدتی را برعهده داشته، درباره فشارهایی که متوجه او بوده به کمپین گفت: «من اگر یک نوشتهای داشته باشم میتوانم بدهم روزنامهای منتشر کند اما وقتی به روزنامه مراجعه میکردم میگفتند ما اجازه نداریم چاپ بکنیم. یا در انتخابات کانون وکلا شرکت میکردم تایید صلاحیت نمیشدم. نامه مینوشتم به چه دلیل؟ جوابی نمیگرفتم اینقدر به قاضی دادگاه انتظامی قضات که آنها صلاحیتها را باید تایید میکردند فشار آوردم و سوال کردم که چه کار خلافی از من سرزده که تایید صلاحیت نشدم؟ ناگزیر شد گفت شما تعهد عملی به پذیرفتن ولایت فقیه نداری. خب من به عنوان یک فرد در جامعه، اجازه این را دارم که خودم انتخاب کنم که آیا میتوانم ولایت فقیه را قبول داشته باشم یا نداشته باشم آیا این باید برای من جرم تلقی شود؟ من خیلی صراحت لهجه داشتهام همیشه و پیامدهایش را هم دیدهام.»
گیتی پورفاضل گفت: «پروندههای سیاسی بازدهی مالی ندارند. به هرحال یک وکیل هم نیاز دارد امورات زندگیاش بگذرد مثل همه مردم دیگر. میدانید که به کسانی که پروندههای سیاسی میگیرند و از این انسانهای بیگناه دفاع میکنند کمتر پروندههای حقوقی میدهند، چون از پروندههای حقوقی است که یک وکیل میتواند حق الوکاله بگیرد و زندگیاش را اداره کند. خب وقتی که من میدیدم یک کارگر میآید به من وکالت میدهد باور کنید من حتی پول تمبر و فتوکپی و تشکیل پرونده را از جیب خودم میدادم. البته بعضیها که یک مقدار وسع مالی داشتند مالیات و حق تمبر و این چیزها را میدادند.»
او گفت که مجموعه این عوامل باعث شده تقاضای بازنشستگی بکند: «خیلی از کسانی که از آنها دفاع کردم در خطر حکم اعدام بودند من رسالت خودم را در این جامعه انجام دادهام ولی به یک جایی رسیدم که دیدم از نظر روحی و روانی دیگر نمیتوانم و ناگزیر شدم که تقاضای بازنشستگی بکنم. ولی باز هم من بیکار ننشستهام. مینویسم. از وقتی بازنشسته شدم دیگر کار وکالت نمیکنم ولی به کار نوشتن پرداختهام.»
به گفته گیتی پورفاضل، هر وکیلی میتواند هر موقع میخواهد تقاضای بازنشستگی بکند. برای وکیل الزام نیست که حتما ۳۰ سال یا ۴۰ سال سابقه کار داشته باشد و اگر هم وکیلی ۴۰ سال سابقه کار داشته باشد الزامی به بازنشسته شدن ندارد. خود وکیل است که تقاضای بازنشستگی میدهد.
70-Year-Old Man Sentenced to Flogging for Demanding Information on Missing Son
The wife of Hashem Zeinali, a 70-year-old man who was given a lashing and prison sentence after peacefully demanding information about his missing son while standing outside Evin Prison, is hoping that the Appeals Court will overturn the ruling.
“My husband, who’s an old man, has been condemned to imprisonment and floggings for a charge that has no basis in reality. He was standing in front of Evin Prison with a portrait of our missing son Saeed, and the authorities prosecuted him on the charge of participating in a gathering in support of Mohammad Ali Taheri, the imprisoned leader of a spiritual group,” Akram Neghab told the International Campaign for Human Rights in Iran. “I already lost my son. I can’t tolerate seeing my husband jailed and flogged.”
While holding a portrait of his son Saeed Zeinali, Hashem Zeinali was arrested in front of Evin Prison on November 21, 2015 along with a group of 13 other peaceful demonstrators who were mostly followers of Mohammad Ali Taheri. Even though some of the demonstrators, including Hashem Zeinali, were not connected to Taheri, everyone who was apprehended outside of Evin Prison that day was sentenced to 91 days in prison and 74 lashes by Branch 1060 of the Tehran Criminal Court on February 22, 2016 for “disturbing the public order by participating in an illegal gathering in support of the head of the Erfan-e Halgheh sect.”
The United Nations has declared lashing a cruel and inhuman punishment tantamount to torture.
Saeed Zeinali was a 22-year-old computer science student at Tehran University when he was arrested at his home on July 10, 1999, five days after student protests—brutally repressed by the government—erupted across university campuses in Iran. Three months later, during a short telephone conversation, Saeed Zeinali told his parents he was well, but he has not been seen or heard from since.
“I have not heard from my son for 17 years. I know I won’t get any answers, but I will not stop asking what happened to him until my last breath,” Akram Neghab told the Campaign.
Iranian officials have denied having any knowledge about Saeed Zeinali’s arrest even though his parents insist they saw him arrested by security agents at their home. In January 2016 Judiciary Spokesman Gholamhossein Mohseni Ejei said: “so far no document has been found showing that [Saeed Zeinali] was arrested.”
تجاوز به دانش آموزان کلاس اولی توسط مدیر و دو آشپز مدرسه
نخستین جلسه محاکمه مدیر و دو آشپز یک مدرسه غیرانتفاعی در تهران به اتهام تجاوز به چند دانش آموز کلاس اولی صبح دیروز در دادگاه کیفری یک استان تهران برگزار شد.
مدیر و دو آشپز شیطان صفت یک مدرسه غیرانتفاعی متهم هستند پسربچه ها را در زیرزمین مدرسه مورد تجاوز قرار داده اند. راز این جنایتهای سیاه در پی اظهارات یکی از دانش آموزان فاش شد و خانواده ها دریافتند فرزندانشان قربانی نیت شوم این سه نفر شده اند.
پس از دستگیری مدیر مدرسه و دو مرد شیطان صفت صبح دیروز نخستین جلسه محاکمه آنها برگزار شد. در این جلسه نتیجه آزمایشهای پزشکی قانونی موضوع تجاوز را تأیید و قاضی پرونده گفت: “والدین دانش آموزان نیز خواهان مجازات متهمان شدند”.
این درحالی است که سه متهم پرونده در جلسه دیروز دادگاه غیرعلنی منکر اتهامات شان شدند.
اقدام غیراخلاقی الهام چرخنده + عکس
روز گذشته الهام چرخنده بازیگر سینما و تلویزیون به دیدار کودکان یک مرکز خیریه حمایت از کودکان کار رفته بود.
پس از این دیدار الهام چرخنده با چشم پوشی بر حداقل های اخلاقی مبنی بر حفظ هویت این کودکان، علی رغم قولی که به مسئولین خیریه داده بود عکس های این عزیزان را در تمامی صفحات مربوط به خود منتشر کرد که با اعتراض مسئولین خیریه و واکنش مردم رو به رو شده است.
یکی از سرپرست های خیریه عنوان کرده که اگر میدانستیم خانم چرخنده قرار است اینگونه بی اخلاقی کند، هیچگاه اجازه ملاقات با ین کودکان داده نمیشد.
لازم به ذکر است با تمام اعتراض های وارد شده، این بازیگر هنوز اقدام به پاک کردن این عکس ها نکرده است.