چرا رهبر از خلافکاران حمایت میکند؟
مقام و منصب رهبری در قانون اساسی بس جایگاه والایی دارد که برگزیده آن مقام همواره باید شاکر و سپاسگزار باشد. شکرگزاری یعنی حق آن نعمت را ادا کردن، نه لفظی بلکه با عملی مطابق با آن نعمت، و هر چه نعمت و مسؤلیت بزرگتر، ادای حقوق آن سترگتر و عظیمتر.
کسی که به رهبری انتخاب میشود دیگر فقط منتخب اعضای مجلس خبرگان نیست که اگر آنها را به نحوی راضی کند و یا با دادن پستهای مختلف چون نمایندگان ولی فقیه در شهرها و استانها، سازمانها و ارتش و سپاه و بسیج، دانشگاهها و مراکز علمی و تربیتی، شوراهای مختلف از شورای امنیت تا شورای نگهبان، از ریاست قوه قضاییه تا ریاست نیروهای نظامی و انتظامی، از ریاست بنیاد مستضعفان تا ریاست ستاد اجرایی فرمان امام با بودجهها و داراییهای هزاران میلیاردی، که همگی آنها منصوب وی و مطاع و منقاد او باشند.
رهبر با کمک مشاورینی امین و مورد اعتماد و تایید مردم بایستی اشخاصی را فقط در مناصبی که قانون اساسی آنها را احصاء کرده با همفکری پیشکوتان آن سازمان و ارگان انتخاب و منصوب کند ولی منصوبین وظیفه و کارشان خدمت به مردم و پاسخگویی به افکار عمومی است، نه اینکه چون رهبر به آنها حکم داده، شب و روز تملق و مجیز او را بگویند و فقط کارشان راضی کردن رهبر باشد، و نه مردمی که صاحبان اصلی کشور و ولی نعمتان آنها هستند. قسمت اعظم این امر مهم به عهده رهبری است که منصوبانش را به اطاعت از قوای سهگانه که نماینده مردم هستند وادار نماید. رهبر بایستی به پیروی از امیرالمومنین(ع) به دهان متملقین و چاپلوسان خاک بپاشد نه به دهان منتقدین و خیرخواهان کشور.
و مهمتر از آن این است که اجازه ندهد که نزدیکان، اطرافیان و منصوبانش به مردم و برگزیدگان مردم کوچکترین اهانت و بیحرمتی بکنند و این باید در سر لوحه کار رهبری باشد.
مردمی که روزانه در روزنامهها و خبرگزاریها و… سخنان نزدیکان رهبری را میبینند و میخوانند متوجه میشوند که بیشترین اهانتها، دروغها، تهمتها، تهدیدها و… از طرف نزدیکان و چاکران آستان رهبر است: طائب، نقدی، فیروزآبادی، جعفری، صفارهرندی، حسین شریتمداری، جنتی، علمالهدی، احمد خاتمی، سعیدی، صادق لاریجانی فقط تعدادی از صدها مخلص و چاکر ایشان هستند که آزادند تا به رییسجمهور منتخب مردم، وزرا و نمایندگان غیر وابسته مجلس، اعضای احزاب و گروهها و سیاسیون هر گونه سخنی را بگویند و هر گونه عملی را انجام دهند. چاکران و نزدیکان همانها هستند که رهبر هفته گذشته خواستار آن شد که به این بچههای مؤمن و انقلابی تندرو نگویند.
اینها چه کسانی هستند که رهبر همگان را به مراعات آنها فرا میخواند؟ حملهکنندگان به سفارتهای انگلیس و عربستان و… حملهکنندگان به هر تجمع سیاسی که صلاح بدانند در قم و ورامین و خوزستان و… حملهکنندگان به هر تجمع فرهنگی و هنری در تهران و کاشان و… مخالفین قسمخورده برجام و هر قراردادی که به نفع ملت و کشور باشد، مخالفین لغو تحریمها و نعمت دانستن تحریم و کاغذپاره خواندن آنها، روحانیون متحصن در مقابل مجلس.
آیا این اعمال رهبری و حمایت ایشان از نیروهای خودسر و یاغی و سکوت در مقابل هجمههای روزانه نزدیکان و منصوبین ایشان صحیح است؟
آیا رهبر حق دارد که از خلافکارانی که با حمله به سفارتخانههای خارجی باعث هزینههای مادی چند میلیاردی و هزینههای معنوی غیر قابل جبران شدهاند دفاع کند و از همگان بخواهد احترام آنها را نگهدارند؟
آیا رهبری کشور بزرگ ایران با این تاریخ و تمدن عظیم، انسانهای متفکر و فرهیخته، متخصص و متدین بایستی اشخاص متهتک و دروغگو و بیایمان را بر پستها و مقامهای مختلف کشور منصوب کند؟ و این قبیل افراد بایستی در حلقه مشاورینش باشد؟
آیا در قوه قضاییه، قضات عادل و عالم و مجرب کم هستند که اشخاصی چون لاریجانی و اژهای و رییسی و به تبع آنها افرادی چون سعید مرتضوی، دولتآبادی، صلواتی، مقیسه و… باید اختیار این قوه را که باید مظهر عدالت و قانون باشد را در دست داشته باشند؟
منصوبین رهبر در سپاه و بسیج و ارتش و روزنامهها و دانشگاهها و ادارات و… هم متاسفانه همینطور است.
این اعمال که فقط گوشهای از آنها بیان شد مصداق ضربالمثل شیرین فارسی است که “متولی باید حرمت امامزاده را نگه بدارد” و رهبر است که بایستی حرمت منصب رهبری را نگه دارد.
پایان کار محمدرضا پهلوی و بسیاری از دیکتاتوران جهان باید برای همه صاحبان قدرت باعث عبرت باشد که اگر حکومت به زمامداران قبلی وفا کرده بود هرگز نوبت به بعدی نمیرسید.