«پدر عزیز» : ویدئویی تاثیرگذار درباره خشونت جنسی علیه زنان
منتشرشده در بهروزرسانی شده در
این ویدئوی تاثیرگذار که در ماه دسامبر ۲۰۱۵ توسط بنیاد خیریهی نروژی “کِر اینترنشنال” (Care International) منتشر و تا کنون میلیونها بار در یوتیوب و فیسبوک و دیگر شبکههای اجتماعی دیده شده، از زاویهی تازهای به موضوع خشونت جنسی علیه زنان میپردازد.
فیلم کوتاه “پدر عزیز” (Dear Daddy) درواقع پیامِ یک دختر هنوز به دنیانیامده به پدرش است که در آن اتفاقاتی که در آینده در انتظارش است شرح میدهد: از فاحشه خطاب شدن توسط پسرها در مدرسه تا مورد تجاوز قرار گرفتن در ۲۱سالگی. او بعدتر هم توسط مردی که عاشقش است، مورد خشونت کلامی و فیزیکی قرار میگیرد.
اما آنچه این فیلم قصد دارد برجسته کند، تاثیری است که اظهارنظرها و شوخیهای به ظاهر عادی جنسی در شکلگیری فرهنگ خشونت و تجاوز دارد. به ویژه زبانی که افراد در سنین کودکی و نوجوانی میشنوند و با آن مورد خطاب قرار میگیرند.
متنی که در ادامه میخوانید ترجمهی نامهی دختر به پدرش در این فیلم است.
پدر عزیز!
فقط میخواهم از تو تشکر کنم به خاطر مراقبتهایی که از من میکنی تشکر کنم؛ هرچند که هنوز به دنیا نیامدهام.
میدانم که تا همین حالا سختتر از سوپرمن تلاش کردی و نگذاشتی مامان سوشی زیاد بخورد اما ازت یک خواهشی دارم.
در مورد پسرهاست. میدانی… من یک دختر متولد خواهم شد که یعنی وقتی چهارده ساله میشوم پسرها در کلاس من را فاحشه و هرزه و… صدا میکنند؛ البته که فقط برای شوخی و خنده و خوشگذرانی. این چیزی است که پسرها معمولا انجام میدهند و تو را نگران نمیکند و من میفهمم. شاید تو هم وقتی جوان بودی سعی کردی با این کارها، پسرهای دیگر را تحت تاثیر قرار بدهی. من مطمئنم که منظور بدی نداشتی اما با این حال بعضی از مردم منظور این نوع جوکها را نمیفهمند. این بعضیها اصلا دختر نیستند بلکه برخی از پسرها هستند.
وقتی که ۱۶ساله میشوم دو سه تا پسر پیدا خواهند شد که دستشان توی شلوارم سُر میخورد؛ آن هم در حالی که من خیلی مستم و تمیتوانم سر پا بیاستم و هرچه هم بگویم که نه آنها فقط میخندند. خنده دارد نه؟ اگر من را در این حالت مستی و درماندگی ببینی، از وجودم شرمنده میشوی. جای تعجب نیست که در سن ۲۱سالگی بِهِم تجاوز میشود؛ در راه خانه توی یک تاکسی و توسط پسر دوستت، کسی که با او چهارشنبهها به شنا میرفتی. همان کسی که همیشه جوکهای توهینآمیز تعریف میکرد؛ و البته که فقط جوک بودند و تو هم بِهِشان میخندیدی. اگر میدانستی که پسر آن مرد به من تجاوز خواهد کرد حتما بِهِش میگفتی که بس کند و چرت نگوید. اما چطوری میدانستی؟ او فقط یک مردی بود که جوکهای عجیب غریب میگفت و در هر صورت به تو ربطی نداشت و تو میخواستی خودت را خوب و مودب نشان بدهی. اما زندگی من به پسر آن مرد که با این جوکها بزرگ شده بود، مربوط میشود.
و بالاخره یک روز من شاهزاده اسبسوار را ملاقات خواهم کرد و تو خیلی خوشحال میشوی چون او عاشقم است؛ باهوش است و شغل خوبی دارد. و درست مثل خودت، زمستانها سه بار در هفته اسکی میرود.
اما یک روز شاهزاده از اسب پایین میآید و من علتش را نمیدانم! صبر کن… دارم واکنش زیادی نشان میدهم؟ چیزی که میدانم این است که من از نوعِ آدمهای قربانی نیستم. من یک زن قوی و مستقل بار آمدهام. اما یک شب، او دیگر تحمل نمیکند و در حالی که فشار زیادی به خاطر کار و فامیل و برنامهریزی عروسی و… رویش است، ناگهان من را هرزه صدا میکند. درست مثل تو که یک دختر را در دورهی دبیرستان هرزه خطاب کردی… یک روز دیگر هم دستش را رویم بلند میکند. منطورم این است که من بعضی وقتها میتوانم اعصابخردکن باشم.
اما ما هنوز هم بهترین جفتهای روی زمینیم و من گیجم و دوستش دارم و ازش متنفرم و حتی مطمئن نیستم که کار غلطی انجام داده باشم. تا اینکه یک روز او تقریبا من را میکشد و همهی دنیا دور سرم میچرخد.
اگرچه من دکترا و یک شغل عالی دارم و دوستانم و خوانوادهام، دوستم دارند و تربیتم هم خیلی خوب بوده، اما هیچکس این روز را برایم پیشبینی نمیکرد.
پدر عزیز!
این خواهشی است که من ازت دارم. همیشه یک اتفاق منجر به اتفاق بعدی میشود. پس لطفا قبل از اینکه آن اتفاق شانس شروع شدن پیدا کند، جلویش را بگیر. به برادرهایم اجازه نده که دخترها را هرزه خطاب کنند چون آنها هرزه نیستند و یک روزی یک پسر کوچولویی ممکن است که فکر کند این حرف درست است. به جوکهای توهینآمیز هیج مردی یا هیچ دوستی کنار استخر نخند چون پشت هر جوکی همیشه یک حقیقتی هست.
پدر عزیز!
میدانم که تو از من حفاظت خواهی کرد در برابر شیر و پلنگ و تفنگ و ماشین و سوشی بدون اینکه حتی به خطرات زندگی خودت فکر کنی. اما پدر عزیزم من یک دختر متولد خواهم شد لطفا در مورد خطری که از همهی آنها بدتر است هر کاری که میتوانی انجام بده.